دوشنبه 27 خرداد من و دختری با گروه قرائت محله مامان جون رفتیم اردو البته خاله زهره وعرشیا هم بودند اولش کلی ذوق داشتم دختری که هنوز تصوری از اردو نداشت فکرمیکنه اردو یعنی دریا ولی من بعد ازمدتها تقریبا بعد از ازدواجم اولین باری بود که میخواستم تنها پیکنیک برم ولی آقای همسر با دلواپسی های بی مورد وپیشبینی های مسخره اول صبح اوقاتم تلخ کرد ولی وقتی رسیدیم دیگه تقریبا یادم رفت و خوش گذشت دختری هم که هرجا یک وجب آب پیدا میکرد به سرعت نور توی آب بود بعضی وقتها فکر میکنم خدا باید این دختر رو قورباغه میافرید درمجموع خیلی خوب بود جای خیلی باصفایی هم بود از همه مهمتر نبود آقای همسر بود خدایی واقعا آدم نیاز داره گاهی تنها مسافرت یا گردش بره .عکس مهرآوه و عرشیا که نمیدونم چرا آپلود نمیشه کلا من با اپلود عکس مشکل دارم دراولین فرصت عکساشو میگذارم.


برچسب‌ها: اردو , آب , مهرآوه , ,

تاريخ : سه شنبه 28 خرداد 1392 | 9:39 | نویسنده : رزسیاه |

تعطیلات 14و15خرداد که پشت سرهم بود وخیلی هم تعطیلات خوبی بود بدون برنامه پیش بینی شده ای رفتیم شمال با خانواده پدری مهرآوه مسافرت بدی نبود ولی خوب من هم آدمی نیستم که سخت بگیرم البته که آدمهای خوش مسافرتی بودند . زمان سفر ما هم کوتاه بود به 48ساعت هم نرسید ولی خوش گذشت وقتی رسیدیم اول رفتیم دریا دختری کلی بازی کرد حیف که من یادم رفته بود دوربین ببرم گوشیم هم توی ماشین جا مونده بود و آقای همسر هم رفته بود دنبال ویلا پیش ما نبود که گوشیمو ازش بگیرم  .ما چون بدون برنامه قبلی رفته بودیم جا رزرو نکرده بودیم اما با وجود شلوغی شمال ونبودن جای خالی سویت تمیزی گیرمون اومد . صبح فردا رفتیم بابلسر وخرید که البته برخلاف همیشه من خرید نکردم فقط چندتا گیره برای دختری گرفتم یک نیم ست رنگ و وارنگ دختری خودش برای خودش گرفت جدیدن دختری اول قیمت میگیره بعد میخره بچه از بس دیده ما قیمت میگیریم اون هم اول قیمت میپرسه

اولی سوالی که پرسید این بود"آقا این پت و مت ها چنده " چندتا مغازه اون طرف تر "آقا این کیلیسب ها چنده"

دورش بگردم احساس بزرگی میکنه قربونت برم بزرگ میشی عجله نکن توراه برگشت از شمال یک عکس از دختری درحال خوردن کیم گرفتم این تنها عکس مسافرت شمال ما بود


برچسب‌ها: شمال , مسافرت , عکس , دریا ,

تاريخ : شنبه 18 خرداد 1392 | 8:0 | نویسنده : رزسیاه |

دیروز تولد هفت سالگی عرشیا بود من و مهرآوه زودتر رفتیم خونه خاله زهره کیک تولد هم ما خریدیم یک تولد کوچولو وخودمونی ما بودیم ومامان ومهتاب البته آقایان که دیر اومدن مهرآوه هم دیروز ظهر نخوابیده بود دیگه آخر شب پنچر،پنچر بود کلی هم رقصید وباعرشیا بازی کردندو دعوا کردند شمع تولدوباهم فوت کردند علارغم میل عرشیا کادو ها رو باهم باز کردند باز هم برخلاف میل عرشیا خلاصه خوش گذشت اینم عکسش 



تاريخ : یک شنبه 12 خرداد 1392 | 11:6 | نویسنده : رزسیاه |

 

مهرآوه پسرخاله ای داره که علارغم علاقه زیادی که بهم دارن ولی وقتی باهم هستن دائم میجنگن اختلاف سنی این دوتا چهار ساله ولی درکتک کاری مهرآوه همیشه برنده اس حسابی عرشیا رو میکوبه عرشیا هم فقط اول کلی بااخم گریه میکنه بعد اون هم میزنه که باید حتما یکی این دوتا را جدا کنه وگرنه همدیگه رو میکشن ولی خب خیلی هم همو دوست دارن مهرآوه هم فقط نگاه میکنه ببینه عرشا چکار میکنه همون کارو بکنه تازگیها علاقه مهرآوه شده بن تن که علاقه پسرخالشه خوب مگه میشه عرشیا به بن تن علاقه داشته باشه ولی مهرآوه نه !!! تو تولد مهرآوه هم سر عکس و فوت کردن شمع باهم رقابت میکردن بالاخره موفق شدم یک عکس خوب از دوتاشون بگیرم که اینم عکسشون


برچسب‌ها: مهرآوه , پسر خاله , تولد ,

تاريخ : پنج شنبه 9 خرداد 1392 | 8:47 | نویسنده : رزسیاه |

اینم عکس کیک تولد سه سالگی مهرآوه خونه مامان جون



تاريخ : چهار شنبه 8 خرداد 1392 | 12:40 | نویسنده : رزسیاه |

 


برچسب‌ها: عکس , تولد , سه ,

تاريخ : چهار شنبه 8 خرداد 1392 | 12:14 | نویسنده : رزسیاه |

 

امروز دیگه تقریبا جابجایی من تموم میشه خیلی خسته کننده شده بود چون من هم صبحها سرکارم بعداز ظهر هم خستگی ،مهرآوه که ازهمه مهمتر عامل انجام ندادن کارهاست مثل یک بچه کانگرو به من میچسبه  .راستی من هرکاری کردم نتونستم عکس تولدشو قرار بدم حتما در اولین فرصت این کار رو میکنم


برچسب‌ها: خونه , مهرآوه , عکس ,

تاريخ : دو شنبه 6 خرداد 1392 | 13:5 | نویسنده : رزسیاه |

 

دیروز تولد مهرآوه نفس مامان بود بقول خودش سه سالمه هرکی میگفت امروز چندمه یا چه روزی سریع جواب می داد تولد منه  نتونستم تولد مفصلی بگیرم چون درگیر جابجایی بودم ولی دوتا تولد کوچولو براش گرفتم یکی خونه بابا محمد که پدربزرگ پدری مهرآوهاست یکی هم خونه مامان جون مامان بزرگ مادری دخترم کلی ذوق کرد تولد دومو باینکه خوابش میومدوبداخلاق شده بود تا گفتیم بیا تولد بگیریم خیلی خوشحال شد ومهربون  قربنو دختری تولدت مبارک نفسم



تاريخ : چهار شنبه 1 خرداد 1392 | 10:24 | نویسنده : رزسیاه |
.: Weblog Themes By VatanSkin :.
وبلاگکد ماوس